چقدر من و بابائی ذوق زده ایم
امروز ٢٩ مرداد سال ٩٠ هست ،یه روز خاطره انگیز برای من و بابائی امروز من و بابا از شدت ذوق زدگی توی پوست خود نمی گنجیدیم ،باورم نمیشد که خدا من و بابائی رو اینقدر دوست داشته باشه که هدیه به این گران قیمتی بهمون داده باشه من و بابا همیشه عاشق دختر بودیم ولی وقتی توی سونوی هفته ١٣ام دکتر بهمون گفت که به احتمال زیاد نی نی پسر هست ،و همه از ظاهر مامانی میگفتن که نی نی پسمل دالی ،مامانی و بابائی هم خودشون رو برای یه شازده پسر آماده کرده بودند ولی ولی اونروز خانم دکتل که داشت نی نی رو به مامانی نشون میداد که زبونک میندازه یباره گفت یه خانم دخمل طلا هم که دالی،مامانی از خوشحالی نزدیک بود جیغ بزنه ،آخه اینقدر یکباره دکتر این حرف را زد که من...
نویسنده :
مرضیه
11:55